-
یکشنبه 10 اسفند 1399
-
9:32
-
404 بازدید

کریتوس ، خدای جنگ از مردی خشمگین و سرشار از انتقام حالا به مردی ارام تبدیل شده ؛ هرچند ماموریت پیش رویش سخت ترین کاری است که در زندگی اش به او محول شده. این ماموریت نبرد با زئوس ، خدایان و انتقام نیست بلکه آموزش فرزند پسری است که مهم ترین یادگار همسر دوم او «فی» به شمار می آید. ایزدی که خود را مسبب مرگ همسر و دخترش می دانست حالا باید تک و تنها از ازمونی که سال ها پیش در آن شکست خورده بود این بار سربلند بیرون بیاید. کریتوس با تمام قدرت همراه با تبرش به درخت ضربه می زند. تبری با نام Leviathan Axe که متعلق به همسر سابقش است. پس از قطع کردن درخت کریتوس مشغول محکم کردن پارچه دور دو دستش است ؛ یادگاری تلخ از یونان و شمشیرهایش. در همین حال آتریس فرزند 12 ساله اش سکوت را می شکند و کریتوس هم به پسرش می گوید که سوار قایق شود. کریتوس با طنابی درخت را به قایق می بندد.